و حالا این نوبت سهراب است {...} که توی تاریکی بنشیند و پاسخ دهد:
- داداش! گرفتاری که ناراحتی ندارد ... گرفتاری مالِ عشق است، مالِ رفاقت است ... فرمود اَلبَلاءُ لِلوَلاء ... گرفتاری مالِ رفاقت است...
سهراب ارمیا را در آغوش میفشارد.
- دوستت دارد لامذهب! اََلبَلاءُ لِلوَلاء ... اَلبَلاءُ لِلوَلاء
{...}
و ارمیا شروع میکند به تکرارِ ذکرِ شبِ قدرِ امسالش:
- آلبالا لیل والا... آلبالا لیل والا ... اََلبَلاءُ لِلوَلاء ... گرفتاری مالِ عشق است ... مالِ رفاقت است... اَلبَلاءُ لِلوَلاء...